در قسمت 28 (قسمت آخر), در ادامه داستان با اعتراف عجیب و غریب واعظی و درویشی و فاتح پرونده سیر پیچیده تری پیدا می کند و خفته نیز مجبور می شود از خجسته بازجویی کند و خجسته مجبور می شود اعتراف کند که آن شب با ماشینش کسی را زیر گرفته است و…شاهگوش قسمت بیست و هشتم
از آنجا که ماشین خجسته جمانی همان پژوی سبز لجنی ست خفته مجبور است که ماشین او را توقیف کند ، اما سرخی پیشنهاد بهتری دارد و اینکه با بازجویی تک به تک از عطا واعظی و ابی درویشی و قدرت فاتح قاتل کله پز پیدا خواهد شد و خفته با پیشنهاد سرخی موافقت می کند و غافل از اینکه پرده از چه راز هولناکی برداشته میشود...شاهگوش قسمت بیست و هفتم
خفته وارد کلانتری شده و حکم بازداشت قدرت فاتح را می دهد و سپس ابی درویشی را به اتاق خود آورده و از او راجع به زد و بندش با عطا واعظی سوال می کند و چون ابی هرگونه رابطه ای را انکار می کند خودش شخصا او را به بازداشتگاه می فرستد . خجسته چمانی نیز وارد کلانتری شده و چون خفته گوشی خود را در محل کار او جا گذاشته و خفته و سرخی به هنگام بدرقه او متوجه مشوند که ماشین او نیز پژوی سبز لجنی با پلاک ( 91 و ) است …شاهگوش قسمت بیست و ششم
ابی درویشی در حال مذاکره با قویترین مرد ایران قدرت فاتح است تا او را به نوعی علیه قاف کاف اجیر کند. در ادامه سرگرد سرخی که بهمراه آب پرور ماموریت دارد آنها را زیر نظر داشته باشد متوجه می شود که ماشین قدرت فاتح همان پژو سبز لجنی است و لذا اقدام به بازداشت او میکند ابی درویشی برای وساطت همراه آنها راهی کلانتری می شود. غافل از اینکه پای خودش نیز در این پرونده گیر است…شاهگوش قسمت بیست و پنجم
هومن که مهمانی ابراهیم درویشی را زیر نظر گرفته امیرعلی را می بیند که او نیز دورادور مهمانی را زیر نظر دارد، به دستور خفته امیرعلی را بازداشت می کند. در کلانتری ملت همه نگران صولت هستند که هنوز برنگشته. هومن با ارائه توضیحات در رابطه با مهمانی بار دیگر خفته را مجاب کرده که ابراهیم درویشی را برای بازجویی به کلانتری دعوت کند و سرخی را با حکم جلب پسر سردار به این ماموریت خطیر می فرستد…شاهگوش قسمت بیست و چهارم
در ادامه تحقیقات خفته راجع به پسر سردار درویشی و ماشین قاف کاف، اوضاع کلانتری ملت و در گیریهای خفته با این مسئله بحرانی تر می شود، پای عطا واعظی نیز دوباره به پرونده باز شده و او نیز رازهایی را بر ملا می کند که مرتبط با ابراهیم درویشی است، خفته برای جمع آوری مدارک بیشتر هومن را راهی ماموریتی محرمانه می کند…شاهگوش قسمت بیست و سوم
گلاب و گندم برای تحویل کیف به کلانتری می روند، از سوی دیگر با وجود تاکیدهای فراوان خفته مبنی بر علنی نشدن ماجرای ماشین سردار درویشی، در کلانتری شایعاتی بر سر زبان ها افتاده که معلوم نیست از سوی چه کسی رهبری می شود و خفته تمام سعی اش را می کند که سردار چیزی نفهمد غافل از اینکه او از همه چیز باخبر است…شاهگوش قسمت بیست و دوم
در ادامه بازجویی های مکرر خفته از قاف کاف، مشخص می شود ماشین مضنون متعلق به سردار درویشی مافوق خفته است که در صورت فاش شدن این موضوع عواقب بدی در انتظار خفته و کلانتری اوست . گلاب نیز پس از ماجراهایی که خانواده اش پشت سر می گذراند به این نتیجه می رسد که کیف را به زرگنده تحویل دهد …شاهگوش قسمت بیست و یکم
دکتر نوسان و همسرش در خانه به شدت با هم درگیرند و هر کدام دیگری را مقصر و مظنون می داند تنها مدرکی که می تواند آنها را نجات دهد دفتر خاطرات بهجت است. در نهایت با ارائه همین دفتر به اسد خفته تبرئه می شود و حالا دردسرهای گندم با استادش نوید نوسان که از او کینه به دل گرفته است دیدنی است…شاهگوش قسمت بیستم
گندم به کلانتری آمده تا از سرنوشت استادش نوید نوسان با خبر شود اما در کمال ناباوری متوجه می شود ماشین متعلق به همسر استادش خانم بهجت شعاعی است و حالا اوست که مظنون پرونده قتل پدرش است از سوی دیگر ورود زرگنده به کله پزی عدالت برای یافتن کیفش فاجعه وحشتناکی را رقم می زند…شاهگوش قسمت نوزدهم
گندم با دیدن ماشین دکتر نوسان با چالش ذهنی سختی گرفتار می شود. یا باید قید واحد درسی با دکتر نوسان را بزند و به کلانتری برود و یا اینکه سکوت کند. امیرعلی نیز با دیدن پژویی منطبق با پژوی قاتل در خیابان با مردی درگیر می شود و کارش به کلانتری و بازداشتگاه می کشد. گندم تصمیم خود را گرفته و نزد سرگرد خفته رفته و ماجرای پژوی دکتر نوسان را اطلاع می دهد که در واقع شروع یک ماجرای جدید رقم می خورد…شاهگوش قسمت هجدهم
سرگرد خفته برای پی گیری پرونده رحمان شجاعت از مافوق خود وقت می گیرد. پژوهای توقیف شده نیز روز به روز بیشتر شده و تقریبا نیمی از محوطه کلانتری را پرکرده است تا اینکه گندم در دانشگاه متوجه می شود که ماشین استادش (نوسان) با پلاک و ماشین قاتل مطابقت دارد…شاهگوش قسمت هفدهم
با ورود همایون سه تقه، تعمیرکار ماشین حاجی طلایی و رو در رو شدنش با عطا واعظی پرده از رازی هولناک برداشته می شود، ماشین حاجی طلایی در شب حادثه طبق شواهد و قرائن دست عطا واعظی بوده و او عزمش را جزم کرده تا به کمک صفا مواج که مدیر شبکه تلوزیونی است و استفاده از نفوذ حاجی طلایی خود را در برابر قانون و اسد خفته تبرئه کند…شاهگوش قسمت شانزدهم
داماد حاجی طلایی عطا واعظی مجری برنامه جنجالی یک به علاوه هزار وارد کلانتری شده و با وردودش به کلانتری شور و شوقی عجیب بین سربازان و پرسنل به پا می شود خفته ماجرای ماشین حاجی را به او می گوید و عطا واعظی انکار می کند در نتیجه سرخی تعمیر کار را به کلانتری میخواند. با رو در رویی آنها پرده از تبانب هولناکی بین آنها برداشته می شود.شاهگوش قسمت پانزدهم
در ادامه قصه ماشین حاج طلایی، خفته متوجه می شود که در شب حادثه ماشین دست داماد حاجی طلایی بوده از سوی دیگر زوزنی به خفته اطلاع می دهد که جلیل در شب حادثه به یک قاچاقچی مواد مخدر زده، در نتیجه خفته زوزنی را به همراه آب پرور راهی بیمارستان می کند گلاب نیز وارد کلانتری شده و با خفته اتمام حجت می کند که هیچ شکایتی از حاج طلایی ندارد و خفته نیز همچنان سراغ کیف زرگنده را از او میگیرد.شاهگوش قسمت چهاردهم
سرگرد سرخی با معاینه فنی ماشین حاج طلایی در تعمیرگاه به این نتیجه می رسد که ماشین تصادفی است، از سوی دیگر زوزنی و خفته پس از جدال فراوان به این نتیجه می رسند که دوباره از جلیل ساسانپور بازجویی کنند. در همین حین حاجی طلایی وارد کلانتری می شود و عنوان می کند که ماشین در شب تصادف داخل تعمیر گاه بوده. با ورود تعمیرکار به کلانتری حقیقتی هولناک فاش می شود و از سوی دیگر جلیل نیز اعتراف می کند که در شب حادثه با ماشین زوزنی شخصی را زیر گرفته…شاهگوش قسمت سیزدهم
سرخی بر خلاف میل باطنی به دستور خفته طی ماموریتی حاج طلایی را به کلانتری دعوت می کند. از سویی دیگر دکتر زوزنی با خفته در افتاده و ماجرای مصرف مواد مخدر در کلانتری ملت را بهانه ای برای انتقاد از سیستم نظارتی و امنیتی کلانتری کرده و خفته نیز در صدد پاکسازی کلانتری از پرسنل تا متهمین بر می آید…شاهگوش قسمت دوازدهم
با معرفی مظنون جدید توسط امیرعلی به کلانتری ملت همه چیز به هم می ریزد، این مظنون به قدری نفوذ اجتماعی و سیاسی دارد که نمی توان او را به کلانتری کشاند و از او بازجویی کرد. از سویی دیگر دکتر زوزنی متوجه می شود شوهرش جلیل ساسانپور در بازداشتگاه کلانتری ملت مواد مصرف کرده و خفته با چالش جدیدی در رابطه با پرسنل خودش مواجه می شود…شاهگوش قسمت یازدهم
مهندس جلیل ساسانپور با ورودش به کلانتری دردسرهای زیادی درست می کند. ضمن اینکه عدم تعادلش در رانندگی، اعتیادش و دروغ هایش از او مضنون جدی و پرانگیزه برای قتل رحمان کله پز می سازد.این درحالیست که موقعیت و اعتبار اجتماعی و سیاسی دکتر زوزنی به شدت در خطر است…شاهگوش قسمت دهم
دکتر زرین زوزنی به سرگرد خفته اعتراف می کند که ماشین در شب تصادف رحمان کله پز دست همسرش بوده است، قاف کاف نیز همچنان سر معرفی صاحب ماشینی که معامله کرده طفره می رود، مجبور نیز اعتراف می کند که در شب حادثه…شاهگوش قسمت نهم
در ادامه بررسی پژوهای مضنون به قتل رحمان کله پز، متهمین جدید و به نامی وارد قصه می شوند که باید با ارائه مدرک ثابت کنند در شب حادثه کجا بوده اند. گندم و پدر امیرعلی برای نجات میلاد و امیرعلی از بازداشتگاه اقدام می کنند. با ورود به کلانتری گندم متوجه می شود یکی از مضنونین جدید پرونده را به خوبی می شناسد…شاهگوش قسمت هشتم
در ادامه بازگشت زهره مجبور (لیدا مختار) پدرش اسفندیار مجبور که در حقیقت ماشین پژو متعلق به اوست وارد کلانتری می شود. امیرعلی نیز که در پی صلح و دوستی با میلاد است با هم دگیر شده و پس از دعوایی سخت که بینشان در می گیرد راهی کلانتری شده و بازداشت می شوند…شاهگوش قسمت هفتم
امیرعلی در حالی آزاد می شود که شب نما همچنان در بازداشت است و خفته، درگیر مراسم خواستگاری است و لیدا مختار هم با سیاست خود سعی می کند فضای بارداشتگاه را به هم بریزد. آزادی امیرعلی منجر به خشم گلاب و میلاد می شود و به ایجاد آشوب در کلانتری دامن می زند…شاهگوش قسمت ششم
سرگرد سرخی و هومن آب پرور در حین ماموریت متوجه یک پژوی 405 با مشخصات ماشین قاتل میشوند و پس از تعقیب و گریز دختر جوانی با نام مستعار لیدا را دستگیر می کنند. در همین هنگام امیرعلی و گندم در کلانتری در حال دیدار هستند…شاهگوش قسمت پنجم
با ورود امیرعلی به کلانتری، مشکلات گندم با خانواده اش بیشتر می شود. از سویی امیرعلی در بازداشتگاه از برخورد با جاهل های بازداشتی، به این نتیجه میرسد که رازش را با سرگرد خفته در میان بگذارد و اعتراف می کند که در شب حادثه ماشین را به شب نما قرض داده بوده به این ترتیب پای شب نما نیز به پرونده قتل رحمان باز می شود…شاهگوش قسمت چهارم
با حضور عده ای از کسبه، کله پزی عدالت توسط خانواده رحمان بازگشایی می شود. میلاد که دل خوشی از امیرعلی ندارد به مخالفتش با رابطه او و گندم ادامه میدهد. سرگرد خفته و سرگرد سرخی به سراغ شاهد یک چشم حادثه قتل میروند و در این میان راز ماشین قاتل برای آنها باز می شود و آنها با توجه به سه شماره ای که از پلاک ماشین موجود است به سراغ اولین مظنون این پرونده می روند…شاهگوش قسمت سوم
گندم و گلاب برای شکایت پا به کلانتری ملت میگذارند. جایی که سرگرد اسد خفته با مدیریتی جدید فعالیت می کند و به خانواده شجاعت قول می دهد در کمترین زمان ممکن قاتل را پیدا کند و فارق از اینکه اولین مضنون پرونده در چند قدمی او ایستاده …شاهگوش قسمت دوم